چرا شرکت بزرگ موفق ایرانی نداریم؟

یک متن جالب و زیبایی خوندم که حیفم اومد اینجا نگذارم و شما هم استفاده نکنید.
پس با اجازه نویسنده محترم سایت کدوم ، عین متن را در اینجا میاورم:

ایرانیان از رقابتی ترین مردم دنیا هستندو به قول دوستی یا باید «روی کسی را کم کنند!» و یا «رویشان کم شود!» فقط نگاه کنید به سیاستها، تجارتها و رسانه های ایرانی! یا نابود میکنند و یا نابود میشوند!

ایرانی موفق هم زیاد داریم در تجارت و تحصیل و .. (نکته: موفقیت حرفه ای همیشه با تعادل شخصیت و سعادت یکی نیست!) مخصوصاً در خارج از کشور که صحنه رقابت بازتر و عادلانه تر است. اما به ندرت شرکت تجاری موفقی میبینیم که توسط ایرانیان تاسیس شده و رشد کرده باشد. ستاره های موفق ایرانی در آمریکا مانند کردستانی (گوگل)، کمانگر (یوتیوب)، بیگلری (سیتی کورپ)، امانپور (ای بی سی) و … نیز همه به تیمها و شرکتهای در حال رشد پیوسته اند ولی خود شرکتی تاسیس نکرده اند. اما چرا ایرانیان کمتر میتوانند نطفه شرکتهای بزرگ و موفق را ببندند؟

* شرکت و کار گروهی موفق نیاز به برنامه ریزی دقیق و درازمدت دارد و آن هم به نوبه خود نیاز به اطلاعات دقیق و تجزیه و تحلیل غیر احساساتی! برنامه ریزی بدون احساسات و جمع آوری اطلاعات دقیق برای بسیاری از ایرانیان کار ساده ای نیست زیرا وقت میبرد و دید دراز مدت میخواهد و صبر و شخصیتی غیر احساساتی.

* رشد نیاز به صبر دارد و ریسک پذیری. یعنی دنبال پول آسان و سریع نبودن! که برای خیلی از ما ایرانی ها کار آسانی نیست. همه یک پسر عمو یا دختر خاله موفقتر از خود دارند که میخواهند با سرعت به او برسند!

* پس از شروع رشد، برای ادامه آن باید سود را خرج و اعتبار را تقسیم کرد تا کارها به افراد جدید و پر انرژی سپرده شده و مدیران اولیه همه کاره نشوند و به «روغن سوزی» نیفتند و رشد هم ادامه یابد! تقسیم سود و اعتبار با دیگران و دادن قدرت تصمیم به دیگران برای اکثر ایرانیان کار ساده ای نیست. طبیعت هیچوقت به موجودات زنده اجازه نمیدهد بدون تکثیر سلولها و تقسیم عادلانه انرژی و تغذیه بین آنها، رشد کنند. تنها رشد ناعادلانه و سریع در بدن رشد سرطانی است از نوع رشد سریع برخی شرکتها و رسانه ها و سیاسیون ایرانی!

* رشد درازمدت نیاز به یک جهان بینی همه شمول دارد. اگر کسی نتواند به راحتی قبول کند که کارمندان او و یا سهامدارانش و یا شریکانش روزی از او بیشتر درآمد داشته باشند و یا در موفقیت او شریک باشند، نمیتواند دائره نفوذ خود را گسترش دهد. شراکت تجاری موفق با برخی ازدواجهای ایرانی فرق میکند که یا خانم یا آقا در راس کار هستند و یکی پولساز است و دیگری مطیع!

خوش باشید

15 دیدگاه

  1. ناصر said,

    ژانویه 30, 2011 در 2:59 ب.ظ.

    میدونی امیرخان، من نمیدونم چرا ایرانی ها اینور آب با هم رقابت الکی دارند، حالا میگی تو ایران که خوب همه همزبونن و فرصت ها کمتره، به هر حال شاید بشه یه جوری توجیهش کرد که آخرش هم نمیشه! اما اینجا که فرصت ها خیلی بیشتره و متفاوته و به عبارت دیگه دنیا بزرگتره، چرا؟ چرا خیلی ها حرص می زنن برای رقابت با هموطنشون؟! و وقتی که پای یه غیر هموطن میاد وسط خیلی وقتها بازی عوض میشه! چرا ما اینجوریم؟! کجای کار غلطه….؟

    • امیر said,

      ژانویه 30, 2011 در 3:03 ب.ظ.

      دقیقا همینه ناصر جان. در اینجا فرصت ها برابر و بطور مساوی تقسیم شده اما باز هم یک دفعه یک شرکتی ، رستورانی ، …… ، تاسیس میشه و تلاش میکنه که بقیه را زمین بزنه !!!!
      من هم موندم و واقعا متاسفم !!!
      خوش باشی

  2. ژانویه 31, 2011 در 12:34 ق.ظ.

    من معتقدم اونچه که نمیزاره ایرانیا بتونن شرکت های خفن بزنن ، خود بزرگ بینی و عدم تحمل رقیب یا شریک هستش که نمیزاره پیشرفت کنن . راه دور نریم ، ما ها هممون همینجوریم . دوست داریم همه نوکرمون باشن .
    فرضا یه شرکت جفت و جور میکنم ، ایده های خیلی خفنی هم داریم که ممکنه در 20 سال آینده جواب بده اما اگه جواب بده کولاک میشه . شما میتونی این 20 سال رو با اضافه نمودن چند نفر سهامدار متخصص به کمتر از 3، 4 سال برسونیش . اما این کارو نمیکنی . فکر میکونی چرا باید سودتو دودستی بدی دست کسای دیگه . در صورتی که هیچ جای دنیا این دید رو ندارند . ماها فکر میکنیم همه کاری میتونیم خودمون انجام بدیم دریغ از اینکه ممکنه کسای دیگه متخصص و اینکاره تر بتونن کمکمون کنن . من خودم خیلی سعی میکنم این دیدگاهو تو خودم درست کنم . اما بی تعارف بگم واقعا سخته . واقعا.

    • امیر said,

      ژانویه 31, 2011 در 12:58 ب.ظ.

      امیر حسین جان دقیقا روی نقطه ضعف دست گذاشتی.
      خوش باشی

  3. ژانویه 31, 2011 در 1:56 ق.ظ.

    😦

  4. مامان صبا said,

    ژانویه 31, 2011 در 3:20 ق.ظ.

    سلام
    به نظر من نميشه گفت ايراني ها اينجوري يا ايرانيها اونجوري اند. كما اينكه در مورد مليتهاي ديگه هم چنين قضاوت كلي درست نيست ولي خوبه كه به دنبال دلايل نقاط ضعفمون باشيم. من با موارد يك و دو اصلا موافق نيستم چون معتقدم ايرانيان غير احساساتي و بسيار منطقي و منظم كه قادر به برنامه ريزيهاي دقيق و كارآمد هم باشند كم نداريم. با نكات سه و چهار تا حدودي موافقم و فكر ميكنم ريشه آن در آموزش غلط ما در مدارس است. در سيستم آموزش و پرورش ما بچه ها را رقابتي و انفرادي بار مياورند بچه ها مدام با يكديگر مقايسه ميشوند و شاگرد اول و دوم بودن به خودي خود ارزش محسوب ميشود در نتيجه هر بچه فكر ميكند اگر به همكلاس خود كمك كند او جايش را در شاگرد اولي ميگيرد!!!! پدر و مادرها هم به اين سيستم غلط و استرس زاي رقابتي دامن ميزنند. ارزشهايي مثل كار گروهي (با تاكيد بسيار زياد) و تقسيم منافع با ديگران و ديدگاه جهانشمول بودن خير و نيكي نه تنها آموزش داده نميشود بلكه درست در جهت عكس آن رفتار ميشود. خوب چه انتظاري از افرادي داريد كه با اين سيستم بزرگ شده اند؟ ريشه كني اين عادات نهادينه شده نياز به يك نسل ممارست و تمرين و آموزش دارد.

    • امیر said,

      ژانویه 31, 2011 در 1:00 ب.ظ.

      قبول دارم ، اما متاسفانه هموطنان عزیز در خارج از ایران هم علیرغم حضور در جامعه ای که شایسته سالاری حاکم هست و فرصت برای هم بطور برابر وجود دارد ، باز هم تنگ نظری میکنند.
      خوش باشی

  5. baran said,

    ژانویه 31, 2011 در 4:57 ق.ظ.

    سلام
    شما یک چیزی رو از قلم انداختین و اونم اینه که تو ایران هر روز یک قانونی تصویب میشه . و تا ما میاییم خودمون رو با قانون جدید هماهنگ کنیم وزیر عوض میشه و چون با وزیر قبلی مشکل داشته کلا قانون های اون رو مجددا عوض میکنه .
    تازه تا میبینن که کار شما گرفته آقای ایکس که فامیل وزیر میره بیزنسه شمارو میدزده و انحصاری میکنه برای خودش و تازه از شما تعهد میگیرن که دیگه رو این پروژه کار نکنین .
    و هزار تا چیزه دیگه

    موفق باشید
    باران

    • امیر said,

      ژانویه 31, 2011 در 1:04 ب.ظ.

      بله قبول ، اما چرا در خارج از ایران هم همین داستان وجود داره؟؟!!!
      یک سری از مشکلات در ما نهادینه شده ، و این بدی کار هست.
      خوش باشی

  6. ثنا said,

    ژانویه 31, 2011 در 3:45 ب.ظ.

    سلام
    تا زمانی که یاد نگیریم چگونه دستاوردهای خود را با دیگران تقسیم کنیم و همه چیز را برای خود نخواهیم موفق نخواهیم شد.

    • امیر said,

      ژانویه 31, 2011 در 4:46 ب.ظ.

      مرسی ، دقیقا.
      راستی مصیب جان چکار کردی با RN ؟
      خوش باشی

  7. عسل said,

    ژانویه 31, 2011 در 11:28 ب.ظ.

    سلام
    من اخيرا وبلاگي راه اندازي كردم و با اجازتون وبلاگ شما را add كردم، خوشحال ميشم شما هم وبلاگ بنده را add كنيد، از مطالب مفيدتون ممنونم.

    • امیر said,

      ژانویه 31, 2011 در 11:44 ب.ظ.

      چشم ولی آدرس وبلاگت اشتباه هست ، عسل جان
      خوش باشی

  8. ثنا said,

    فوریه 1, 2011 در 11:49 ق.ظ.

    سلام امیرجان
    دعا کنید فردا یعنی 4شنبه دوم فوریه امتحان دارم،امیدوارم همین بار اول قبول بشم

    • امیر said,

      فوریه 1, 2011 در 12:36 ب.ظ.

      انشاءالله قبول میشی مصیب جان
      خوش باشی


برای ثنا پاسخی بگذارید لغو پاسخ