بعد از یک وقفه نسبتا طولانی که دلایلی داشتم و کم و بیش اطلاع دارید ، اگر موافق باشید این سلسله مباحث را ادامه دهیم. قبل از آن مجددا اعلام میکنم که مطالب نوشته شده صرفاً مشاهدات من میباشد و تشخیص خوب یا بد بودن آن را به عهده مخاطبانم قرار میدهم و هیچ گونه اظهار نظری در این مورد نمیکنم. از طرفی به یاد داشته باشید که خوب و بد بودن خیلی از مسائل یک امر کاملا نسبی هست و هیچ زمانی نمیشه در این مورد نظر قاطع داد.
در این قسمت میخوام به بعضی از مسائل پیش روی هر مهاجر از لحاظ اجتماعی و عرفی اشاره کنم.
بطور کلّ جوامع اروپایی و امریکأیی از لحاظ فرهنگی و برخوردهای اجتماعی کاملا با جامعه ما و کلا جوامع شرقی متفاوت هست. من در طول این چند سال اقامت ، حتی یک مورد تشابه را هم نتونستم پیدا کنم. حتی اگر وارد کامیونیتیهای مهاجران هم شوید ، باز هم این اختلافات را شاهد خواهید بود.
به اعتقاد من کسانی که پس از مدتی که مهاجرت نمودند و احساس سرخوردگی میکنند ، یکی از دلیل عمده آن مسائل اجتماعی هست. از طرز لباس پوشیدن ، رانندگی ، برخورد در محیط کار ، صحبت کردن و …….. خیلی چیزهای دیگر ، اختلافات فاحشی را شاهد خواهید بود. اختلافاتی که بعضاً در فرهنگ ما از آن به نیکی یاد نمیشود.
بزرگترین اشتباهی که یک مهاجر که در طول عمر خود ممکن هست انجام دهد این هست که فکر کند با ورود به کشور جدیدش ، وارد بهشت شده است !!! مشکلاتی که قبلا با آن دست و پنجه نرم میکرده را دیگر نخواهد داشت و همه چیز عالی است. بله ، مسائلی که از دید شما مشکل هست را با ورود به کشور جدید نخواهید دید و به یکباره محو خواهد شد ، اما با مسائل جدیدی روبرو خواهید شد که هیچ گونه تجربه قبلی نداشته اید و شاید اگر کمی نتوانید به خود اتعطاف دهید ، به یک معضل تبدیل شود.
مثال های خیلی زیادی میشه زد که شاید برای دوستانی که در حال حاضر در ایران ساکن هستند ملموس نباشه و در آینده نزدیک شاهد آن خواهید بود ، انشاالله. من توصیه میکنم که سعی کنید این موارد را بیابید و برای خود تجزیه و تحلیل کنید و خود را آماده کنید.
چند نمونه که میشه گفت خاصه جوامع اروپایی و امریکأیی هست را مثال میزنم تا مساله جا بیفته:
۱- با ورود به کشور مقصد ، آن حجم وسیع و بالای موتور و موتور سوار به یکباره محو خواهد شد. با آرامش خیال در خیابان و کوچه قدم میزنید بدون آنکه نگران باشید که در پیاده رو با یک موتوری تصادف کنید و خدایی نکرده سر از بیمارستان در بیاورید و یا کیف شما توسط یک موتوری ربوده شود. چیزی که من واقعا از آن لذت میبرم اما در عوض آمادگی این را داشته باشید که هر لحظه ممکن است توسط یک سگ لیسیده شوید !!! باید یاد بگیرید که سگ در این جوامع حق زندگی دارد و از حقوق خاصی هم برخوردار هست. البته کاملا اهلی و مهربان هستند ولی خب شاید خیلیها بترسند و بدشان بیاد ، اون رو دیگه کاری نمیشه کرد.
۲- شمایی که اگر یک فیلم از ماهواره داره پخش میشه و صحنهای را نشان میدهد که یک زن و مرد در حال بوسیدن همدیگر هستند ، بخاطر جلوگیری از انحراف فکری فرزندتان ، بلافاصله کانال را عوض میکنید ، به یاد داشته باشید که پس از ورودتان به کشور جدید ، فرزند شما به کرات با این صحنهها به صورت کاملا زنده در خیابان برخورد خواهد کرد. و آن موقع هست که سیل سوالات روانه شما شود. پس سعی کنید خیلی محیط خود را بسته نگاه ندارید که ممکن هست عواقب ناخوشایندی داشته باشد.
۳- به اعتقاد من ما ایرانیها در بین تمام ملیتها خیلی خاص هستیم ، خیلی خیلی. و این خاص بودن شدیدا در اینگونه جوامع نمود پیدا میکند. خیلی اهل رفت و آمد با هم نیستیم ، از یک دیگر فراری هستیم ، فکر میکنیم که طرف میخواد سرمون را کلاه بگذرد ، دروغ که دیگه نگو و نپرس !!! و شدیدا – متأسفانه – متظاهر. خانومی هست که بخاطر مکه رفتن و حاج خانوم بودند ، در خیابان و بخاطر اینکه در محیطی قرار دارد که ممکن است توسط دیگر ایرانیها دیده شود ، همیشه با حجاب هست. همین خانوم از شانس بدش در یک محیط کاملا غربی – استخر – توسط یک ایرانی با بیکینی دیده شده است !!! متأسفانه خیلی با هم رو راست نیستیم علیرغم اینکه دنیایی از ادعا وجود دارد !!!
البته هندیها هم من دیدم که دروغ زیاد میگن و شدیدا فضول هم هستند ، ولی خوب شاید خیلی پر مدعا نباشند.
۴- فرهنگ و قوانین رانندگی بسیار بسیار متفاوت هست. اگر کسی ۲۰ سال در ایران رانندگی کرده باشد ، ۲۰ دقیقه هم نمیتونه اینجا رانندگی کنه !!! هیچ عجله ای نباید داشته باشید ، فاصله سپر جلوی ماشین شما با سپر عقب ماشین جلو باید ۳-۴ متر باشد نه به اندازه ضخامت یک برگ کاغذ !!! وقتی به ماشینی که از فرعی بیرون میاد چراغ میزنید معنی آن این نیست که نیا که من دارم میام !!! چراغ زدن همانا و راه افتادن آن ماشین همانا !!! این قانون هست.
۵- به اعتقاد من تهران به مراتب از پایتخت خیلی از کشورهای اروپایی تمیزتر هست !!! آخر شب ، شهر به یک زباله دان بزرگ تبدیل میشود !!! البته صبح روز بعد آثاری از این همه زباله وجود نخواهد داشت. در این مورد خیلی راحت هستند و هر زمانی که اراده کنند زباله خود را بیرون میریزند.
این جور اختلافات خیلی خیلی زیاد هست که اگر بخواهیم من و دوستانی که در خارج ساکن هستیم بنویسیم ، مثنوی هفتاد من خواهد شد !!!
فقط این را بدانید ، در طول زندگی در خارج از کشور با مواردی بر خواهید خورد که بسیار ناخوشایند هست و هم چنین مواردی که بسیار خوشایند. اگر واقع بین باشید ، قابلیت انعطاف داشته باشید و هدفی را برای خود تعریف کرده باشید و تلاش کنید که به هدف خود برسید ، همه چیز را زیبا میبینید ، چرا ؟ چون فکرتان از بسیاری از مسائل فارغ هست.
تا بعد …………… .
خوش باشید